Get Mystery Box with random crypto!

دلارای vip

Logo del canale telegramma soklat - دلارای vip
Argomenti dal canale:
Part
Indirizzo del canale: @soklat
Categorie: Uncategorized
Lingua: Italiano
Abbonati: 26.33K
Descrizione dal canale

کانال به نویسنده اصلی منتقل شد
هرگونه کپی برداری پیگرد قانونی دارد

Ratings & Reviews

3.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

1


Gli ultimi messaggi 2

2024-04-15 11:10:16 #part1434

_ چسبیده به تو

_ کار درستی کرده!

_ خوبه! پس با خودت ببرش

آلپ‌ارسلان کلافه پوف کشید

_ من پایین هزارتا کار دارم دلی

_ نمی‌بینی نمیاد بغلم؟ قهر کرده
بیشعوریش به باباش رفته

هاوژین دستش را تا مچ در دهانش فرو برد و خیره به اخم های درهم ارسلان نگاه کرد

_ نمیتونم ببرمش پایین

دلارای بی حال زمزمه کرد

_ چرا؟

_ چون کارگر جماعت بچه بغلم ببینه دیگه حساب نمی‌بره!

_ منظورت دخترای کلابه دیگه!

_ فرقی نمی‌کنه ، دختر‌پسر نداره
دارن واسم کار میکنن

دلارای چشمانش را بست

چه خوب که ارسلان امد و نذاشت به کارهای دیگر برسد

درد کمر و شکمش همینجوری هم طاقت فرسا بود
83.4K views08:10
Aprire / Come
2024-04-15 11:10:16 #part1433

به چشمان عصبی ارسلان خیره شد و پچ زد

_ بوسیدنم یادت رفته؟

آلپ‌ارسلان خشمگین پچ زد

_ یادمه ، نشونت بدم دیگه چی یادمه؟

_ چندساعت پیش نشون دادنیارو نشون دادی! دیدم ، چندان چنگی به دل نمی‌زد

پشت دستش را چندین بار آرام روی گونه‌ی ارسلان کوبید و ادامه داد

_ دفعه بعد دستت روم بلند شه بیچارت میکنم ارسلان خان!
بار آخر بود

آلپ‌ارسلان مثل بچه ها تشر زد

_ راست میگی ... باید وقتی گورتو گم کردی تموم دخترای تهرونو تست میزدم تا واسه تو هول نکنم!

دلارای سمت تخت برگشت تا ارسلان خنده اش را نبیند

ارسلان ادامه داد

_ بگیر بچه رو!

دلارای روی تخت دراز کشید و کمی در خود جمع شد تا شاید درد کمرش کمتر شود
38.3K views08:10
Aprire / Come
2024-04-15 11:09:33 عیدی‌تون رو از ما بگیرید


مرگ‌ماهی
هیولا برگشته تا انتقام بگیره!
طوفان ، یکی از قدرتمندترین اعضای مافیا برای انتقام دختر کم‌سن خسروشاهیا رو می‌دزده اما این یک انتقام معمولی نیست!
پس هشدار! اگر ناراحتی قلبی دارید از خوندنش اجتناب کنید
دخترک برای 59 روز طعم شکنجه و تجازهای روحی و جنسی رو میکشه که زمانی مادرِطوفان قربانیشون شده بود
ژانر مافیایی‌انتقامی ،عاشقانه ، صحنه‌دارخشن
(هزینه ورود به vip مبلغ 45 هزارتومان)


دلارای
دلارای ، تک دختر حاج فرهمند با دیدن آلپ‌ارسلان پسر دوست پدرش که به تازگی از دبی برگشته عاشقش میشه و بخاطر رسیدن بهش حاضر میشه خودش رو تسلیم این مرد کنه بی خبر از اینکه آلپ‌ارسلان ملک‌شاهان مرد دل سپردن به دختربچه‌ها نیست! حتی اگر دلارایِ 17 ساله اولین رابطه‌اش رو باهاش تجربه کنه و بخاطر این رابطه نامشروع از خانواده طرد بشه!
ژانر صحنه دار ، عاشقانه ، پسرخشن
(هزینه ورود به vip مبلغ 47 هزارتومان)


ماتیک
استاد دانشجویی، انتقامی ، صحنه‌دار
کسایی که استاد دانشجویی میپسندن ، این رمان کلکلی شروع میشه ولی با اشتباهی که لادن می‌کنه ساواش تبدیل میشه به مردی پر از خشونت و نفرت که برای انتقام دخترک رو اسیر خودش میکنه
ژانر استاددانشجویی ، کلکلی ، انتقامی
(هزینه ورود به vip مبلغ 29 هزارتومان)


تخفیف ویژه به مناسبت عید نوروز

ما حدود 50 هزارتومان :)
برای چه کسایی این تخفیف محشر لحاظ میشه؟
برای عزیزایی که میخوان هر سه تا رمان رو vip بخونن!
دوستانی که علاقه دارن در هر سه کانال vip عضو بشن با پرداخت فقط 79 هزارتومان میتونن رمان‌هارو داشته باشن
5892 1012 7165 5017
مریم هودانلویی
@baran_moslemii
30.3K views08:09
Aprire / Come
2024-04-06 13:44:08 #part1432

دلارای ابروی راستش را بالا انداخت و از خیر بغل کردن دخترک گذشت

در آغوش پدرش جا خوش کرده بود

_ به راضی شدن و نشدن من فکر نکن پسرحاجی ، من اسیر این چیزا نیستم!
همینکه تو بعد از یه سال آروم شدی کافیه

گوش های ارسلان از شدت حرص سرخ شده بود

دلارای لبخند زد

_ عصبی نشو ، ایراد نداره
بالاخره قرار نیست همه تو نقطه اوج بمونن

به هاوژین اشاره زد

_ دیگه پدر یک بچه ای!
کسی ازت انتظار نداره مثل جوونیات باشی

_ دلارای!

_ نگران نباش ، فعلا زنتم
محرم اسرار!
کسی نمی‌فهمه تو چجوری...

جمله اش را نتوانست ادامه دهد

ارسلان با خشم جلو کشیدش و لب هایش را به دندان گرفت

آنقدر محکم که دخترک بلافاصله عقب هلش داد

_ آخ ... با دندون میبوسی پسرحاجی؟

ورود به vip اصلی
https://t.me/soklat/7576
63.6K viewsedited  10:44
Aprire / Come
2024-04-06 13:44:07 #part1431

هاوژین محکم گردن ارسلان را چنگ زد و ارسلان اخم کرد

علیرضای احمق ، آلو در دهانش خیس نمی‌ماند

دلارای توضیح داد

_ داری فکر میکنی از کجا فهمیدم پسرحاجی؟

با دست به شانه اش کوبید و ابرو بالا انداخت

_ چندساعت پیش خودتو لو دادی

دوباره سعی کرد هاوژین را بگیرد و او دوباره به ارسلان چسبید

قهر بود
مادرش برای اولین بار سرش داد زده بود

_ آلپ‌ارسلان ملک‌شاهان کارش اینقدر سریع تموم نمیشد!
مگه اینکه ماه ها رنگ دختر ندیده باشه

ارسلان با حرص پشت گردن دخترک را گرفت و نزدیک کشیدش

_ من کارم زود تموم شد؟

دلارای پوزخند زد

_ بهت بر خورد؟

_ چیه؟ راضیت نکردم؟
49.6K views10:44
Aprire / Come
2024-04-06 13:44:07 #part1430

ارسلان پوف کشید

_ لباستو در بیار دراز بکش

صورت دخترک به سرعت از شدت خشم سرخ شد

با خشم و تاسف نگاهش را سمت ارسلان برگرداند

با دیدن صورت دخترک اخم کرد

_ لباسات خاکیه ، برای اون میگم

فشاری به بازوی دخترک آورد و با حرص ادامه داد

_ چی فکر کردی درباره من؟

دلارای پسش زد

_ هرچی هستی ، همونو دربارت فکر کردم

ارسلان هاوژین را میان دستانش جابه جا کرد و دندان روی هم فشرد

اگر گفته بود دراز بکشد تنها بخاطر توصیه های دکتر بود!

_ تخت گرم کن بخوام تو کلاب خودم به اندازه کافی هست
نترس ، کاری به تو ندارم!

دلارای پوزخند زد

فهمیده بود تنها بخاطر حرص دادن او می‌گوید!

_ کار نداشتنتو چندساعت پیش دیدیم

دستش را سمت بچه دراز کرد و هم زمان ادامه داد

_ ایران بودی هم نزدیک کسی نشدی!
69.4K views10:44
Aprire / Come
2024-04-06 13:44:06 #part1429

_ مگه خواستی؟

_ خواستم ... به جونِ هاوژین خواستمش

ثانیه ای مکث کرد و دوباره ادامه داد

_ خواستمتون!

دلارای آب دهانش را فرو داد

دیگر منطقش را به قلبش ارجحیت نمی‌داد!

در دل به خود تشر زد

"نذار خرت کنه... دروغ میگه"

_ دروغ میگی

ارسلان جایی که قرمز شده بود را بوسید

_ میدونی که دروغ نمیگم دخترحاجی!
میدونی از کسی نمیترسم که دروغ بگم

میدانست...
دروغ نمی‌گفت

بغض کرده پچ زد

_ منو بردی تا سقطش کنم

_ پشیمون شدم ، برگشتم نبودی

ارسلان گونه اش را نوازش کرد

دلارای عصبی دستش را پس زد

_ نکن

_ درد میکنه؟

تلخ پوزخند زد

_ عادت کردم
38.2K views10:44
Aprire / Come
2024-04-06 13:43:41 عیدی‌تون رو از ما بگیرید


مرگ‌ماهی
هیولا برگشته تا انتقام بگیره!
طوفان ، یکی از قدرتمندترین اعضای مافیا برای انتقام دختر کم‌سن خسروشاهیا رو می‌دزده اما این یک انتقام معمولی نیست!
پس هشدار! اگر ناراحتی قلبی دارید از خوندنش اجتناب کنید
دخترک برای 59 روز طعم شکنجه و تجازهای روحی و جنسی رو میکشه که زمانی مادرِطوفان قربانیشون شده بود
ژانر مافیایی‌انتقامی ،عاشقانه ، صحنه‌دارخشن
(هزینه ورود به vip مبلغ 45 هزارتومان)


دلارای
دلارای ، تک دختر حاج فرهمند با دیدن آلپ‌ارسلان پسر دوست پدرش که به تازگی از دبی برگشته عاشقش میشه و بخاطر رسیدن بهش حاضر میشه خودش رو تسلیم این مرد کنه بی خبر از اینکه آلپ‌ارسلان ملک‌شاهان مرد دل سپردن به دختربچه‌ها نیست! حتی اگر دلارایِ 17 ساله اولین رابطه‌اش رو باهاش تجربه کنه و بخاطر این رابطه نامشروع از خانواده طرد بشه!
ژانر صحنه دار ، عاشقانه ، پسرخشن
(هزینه ورود به vip مبلغ 47 هزارتومان)


ماتیک
استاد دانشجویی، انتقامی ، صحنه‌دار
کسایی که استاد دانشجویی میپسندن ، این رمان کلکلی شروع میشه ولی با اشتباهی که لادن می‌کنه ساواش تبدیل میشه به مردی پر از خشونت و نفرت که برای انتقام دخترک رو اسیر خودش میکنه
ژانر استاددانشجویی ، کلکلی ، انتقامی
(هزینه ورود به vip مبلغ 29 هزارتومان)


تخفیف ویژه به مناسبت عید نوروز

ما حدود 50 هزارتومان :)
برای چه کسایی این تخفیف محشر لحاظ میشه؟
برای عزیزایی که میخوان هر سه تا رمان رو vip بخونن!
دوستانی که علاقه دارن در هر سه کانال vip عضو بشن با پرداخت فقط 79 هزارتومان میتونن رمان‌هارو داشته باشن
5892 1012 7165 5017
مریم هودانلویی
@baran_moslemii
34.6K views10:43
Aprire / Come
2024-03-29 19:50:28 #part1428

ارسلان پوف کشید

دلش نمی‌خواست دخترک اینطور در خودش فرو برود

کاش باز هم زبان درازی می‌کرد

دلارای از کنارش گذشت اما قبل از دور شدن بازویش میان دست ارسلان اسیر شد

_ کجا؟

دلارای نگاهش نمی‌کرد

_ کارای اتاق مهمونتون تموم نشد!

ارسلان او را سمت خود کشید

_ کارای اتاق مهمون به تو ربطی نداره
تو به کارای اتاق خودمون برس

_ خودمونی وجود نداره

ارسلان آرام انگشتش را روی قرمزی صورت دخترک کشید

_ عصبیم نکن

دلارای دندان روی هم فشرد و سکوت کرد

ارسلان دوباره نوازشش کرد

_ با اون زبونت عذابم نده
جلوی بچم نگو نخواستمش

ورود به vip
https://t.me/soklat/7547
73.3K viewsedited  16:50
Aprire / Come
2024-03-29 19:50:28 #part1427

_ میدونی چیه؟ شایدم میخوابیدم!
شاید بالاخره با یکی از همین شیخا میخوابیدم تا شکم بچمو سیر کنم چون بابای بی غیرتش اونقدر شرف نداشت که بچه‌اشو گردن بگیره!

سمت چپ صورتش سوخت

هاوژین ترسیده سرش را در سینه‌ی ارسلان فرو برد و ارسلان غرید

_ خفه‌شو

دلارای دستش را به صورتش گرفت و بغض کرده خندید

صورتش نه ، قلبش می‌سوخت!

_ وقتی بزرگ شد براش تعریف کن پدر نمونه!
بهش بگو چه بلایی سر خودش و مادرش آوردی
بگو نمی‌خواستیش
بگو نخواستنت باعث شد چی به سرمون بیاد

ارسلان دندان هایش را روی هم فشرد

سعی داشت خودش را کنترل کند اما مگر می‌توانست؟!

در عمرش هیچ زمان سعی نکرده بود خوددار باشد

دلارای بغض کرده با غم موهای کوتاهش را محکم بست و زمزمه کرد

_ حواست بهش باشه
73.0K views16:50
Aprire / Come