Get Mystery Box with random crypto!

#part1427 _ میدونی چیه؟ شایدم میخوابیدم! شاید بالاخره با یک | دلارای vip

#part1427

_ میدونی چیه؟ شایدم میخوابیدم!
شاید بالاخره با یکی از همین شیخا میخوابیدم تا شکم بچمو سیر کنم چون بابای بی غیرتش اونقدر شرف نداشت که بچه‌اشو گردن بگیره!

سمت چپ صورتش سوخت

هاوژین ترسیده سرش را در سینه‌ی ارسلان فرو برد و ارسلان غرید

_ خفه‌شو

دلارای دستش را به صورتش گرفت و بغض کرده خندید

صورتش نه ، قلبش می‌سوخت!

_ وقتی بزرگ شد براش تعریف کن پدر نمونه!
بهش بگو چه بلایی سر خودش و مادرش آوردی
بگو نمی‌خواستیش
بگو نخواستنت باعث شد چی به سرمون بیاد

ارسلان دندان هایش را روی هم فشرد

سعی داشت خودش را کنترل کند اما مگر می‌توانست؟!

در عمرش هیچ زمان سعی نکرده بود خوددار باشد

دلارای بغض کرده با غم موهای کوتاهش را محکم بست و زمزمه کرد

_ حواست بهش باشه