2023-12-02 15:09:21
#part1371
_ نمیشناست ، غریبی میکنه
ارسلان چشم غره رفت و بچه را بغل دلارای برگرداند
هاوژین که ادای گریه کردن در می آورد به سرعت آرام شد
_ من دهن اونی که باعث شده بچم بغل من غریبی کنه رو سرویس میکنم
دلارای بچه را روی تخت خواباند و به تراس اشاره زد
_ خوبه ، پس برو بیرون دهن خودتو سرویس کن
بچه رو میخوام بخوابونم
ارسلان دستش را در جیب شلوارش فرو برد و با پوزخند سر تکان داد
_ بتازون دخترحاجی
تا بچم مریضه و وابستته بتازون
نوبت منم میرسه
دلارای بی اهمیت سری برایش تکان داد و او با اخم به وسایل روی تخت اشاره زد
_ اینا چیه؟
جمعشون کن
دلارای زیرلب جواب داد
_ لوازم بچه ، دارم جمع میکنم بریم اتاق خودمون
آلپارسلان سیگاری از جیب کتش بیرون اورد
_ بچهی من جایی میمونه که خودم هستم
تو ناراحتی هری
دلارای دندان روی هم سایید
_ صبح ولی یکی دیگه ناراحت بود و اومد تا ازم بخواد بیام این اتاق
ورود بهvip اصلی دلارای با پارت های جلوتر
https://t.me/soklat/7351
کانال vip ماتیک
https://t.me/matik_vip
کسایی که میخوندن عضوشن ادامشو گذاشتم
14.0K viewsedited 12:09