Get Mystery Box with random crypto!

دلارای vip

Logo del canale telegramma soklat - دلارای vip
Argomenti dal canale:
Part
Indirizzo del canale: @soklat
Categorie: Uncategorized
Lingua: Italiano
Abbonati: 26.33K
Descrizione dal canale

کانال به نویسنده اصلی منتقل شد
هرگونه کپی برداری پیگرد قانونی دارد

Ratings & Reviews

3.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

1


Gli ultimi messaggi 11

2023-12-25 17:39:58
کلیپ پارت های vip دلارای و آینده

" من اگه تو نباشی
دیگه چجوری واسه گنده‌ها بکنم قاطی
اگه تو نباشی
دلمو خوش بکنم به چی..."


هشداااار که اسپویل داره
ای کسانی که از لو رفتن داستان خوشتون نمیاد باز نکنید
البته دو تا کلیپ بود
اون یکی عکس نیست و ویدیو کامله اما خب اسپویلش دیگه خییییلی زیاده
اون فعلا برای بچه های vip تا اینجا پارت ها نزدیک تر بشه به اون قسمت ها

مبلغ 35 هزارتومان
5892 1012 7165 5017
مریم هودانلویی
@baran_moslemii

اگر رمان دلارای و ماتیک رو باهم میخواید میتونید 48 تومان واریز کنید (۱۶ تومن تخفیف)
12.6K views14:39
Aprire / Come
2023-12-16 15:37:29 #part1380

_ هرجایی قبولم نمیکردن
تا میفهمیدن نوزاد باهامه میگفتن نیا
حقم داشتن...
هاوژین گریه می‌کرد ، شیر میخواست ، پوشکشو کثیف می‌کرد
بعضی وقتام مجبور بودم موادشوینده قوی استفاده نکنم تا به ریه هاش آسیب نزنه

ارسلان با دست دیگرش گردنش را مالید

دردش شدید بود

مروارید همیشه می‌گفت درد شانه و گردن برای اعصاب است

حال با هرجمله ای که دلارای می‌گفت درد از‌ گردنش می‌پیچید و تا شانه ‌ی چپش ادامه پیدا می‌کرد

_ بعد از زایمان تا ماه ها ضعف داشتم
روزا کار می‌کردم ، شبا تا صبح هاوژینو تو خونه راه می‌بردم تا گریه نکنه
بعضی وقتا میخوابید اما دلم نمیومد بذارمش پایین

اشکش را پاک کرد و غمگین لبخند زد

او و دخترکش چه روزهایی گذرانده بودند...

شانه بالا انداخت

_ اون که تقصیری نداشت
مثل بقیه بچه ها حق داشت یکسره بغل مامانش باشه
تنها خواستم این بود یکی هوای بچه‌مو داشته باشه تا من بتونم

هاوژین پایش را در آب کوبید و خیره به مادرش بی حال خندید

تبش هنوز پایین نیامده بود

کانال vip ماتیک
https://t.me/matik_vip
کسایی که میخوندن عضوشن ادامشو گذاشتم
13.5K viewsedited  12:37
Aprire / Come
2023-12-16 15:37:17 #part1379

دلارای مشتی آب را روی بدن هاوژین ریخت

_ یک دکتر بهم معرفی کردن
داروهای خارجی داده بود برای تقویت نوزاد

هاوژین خواب آلود و بی حال سرش را به دست پدرش تکیه داد

_ اون زمان برای اینکه بتونم بزرگش کنم میرفتیم خونه‌های مردم برای تمیزکاری

آلپ‌ارسلان بهت زده دندان هایش را روی هم فشرد

تلاش کرد سرجایش ثابت بماند و دهن به ناسزا گفتن باز نکند

ناسزا به چه کسی؟
خودش هم نمی‌دانست

تنها می‌خواست برای خالی شدن حرص و حسرتش کسی را تا پای مرگ کتک بزند!

کسی جز خودش و مادر فرزندش!

_ هرکاری می‌کردم پولم جمع نمی‌شد
یا میرفت برای اجاره ، یا شیشه پستونک و پوشک هاوژین ، یا دوتا تخم مرغ و سیب زمینی که خودم از گرسنگی نمیرم

هاوژین انگشت ارسلان را به دهانش گرفت و لثه هایش را به آن مالید تا شاید خارششان کم شود

کم کم دندان در می آورد و تا چند وقت دیگر تولد دوسالگی اش بود
13.3K views12:37
Aprire / Come
2023-12-16 15:37:16 #part1378

کلافه نچی کرد و هاوژین را از روی تخت بلند کرد

هاوژین بی حال ناله زد

_ ماما

ارسلان با احتیاط بدون آنکه پوشک و لباسش را از تنش در بیاورد در قابلمه آب نشاندش و زیرلب غرید

_ مامانت خشک شده

با بلند شدن صدای گریه ی هاوژین دلارای بالاخره به خودش آمد

بغض کرده بدون حرف جلو آمد

آلپ‌ارسلان انتظار داشت اعتراض کند اما او در سکوت پوشک و لباس های خیس بچه را از تنش درآورد و به حمام برد

با دست آبی که کمی خنک تر شده بود را روی شانه های هاوژین پاشید

دلارای روی تخت نشست به زمین خیره شد

اخم های ارسلان درهم فرو رفت

_ چته؟

دلارای جوابش را نداد

_ مشکلش جدیه؟ دکتر خبر کنم

دلارای بعد از مکثی طولانی گرفته پچ زد

_ وقتی دنیا اومده بود خیلی ضعیف بود

ارسلان ابرو بالا انداخت
انتظار نداشت نیمه شب ، با بچه ای تب کرده کنار هم بنشینند و درد و دل کنند!
13.0K views12:37
Aprire / Come
2023-12-16 15:36:42
کلیپ پارت های vip دلارای و آینده

" من اگه تو نباشی
دیگه چجوری واسه گنده‌ها بکنم قاطی
اگه تو نباشی
دلمو خوش بکنم به چی..."


هشداااار که اسپویل داره
ای کسانی که از لو رفتن داستان خوشتون نمیاد باز نکنید
البته دو تا کلیپ بود
اون یکی عکس نیست و ویدیو کامله اما خب اسپویلش دیگه خییییلی زیاده
اون فعلا برای بچه های vip تا اینجا پارت ها نزدیک تر بشه به اون قسمت ها

مبلغ 35 هزارتومان
5892 1012 7165 5017
مریم هودانلویی
@baran_moslemii

اگر رمان دلارای و ماتیک رو باهم میخواید میتونید 48 تومان واریز کنید (۱۶ تومن تخفیف)
13.0K viewsedited  12:36
Aprire / Come
2023-12-13 09:13:45 #part1377

نیم نگاهی سمت او انداخت

رنگش پریده بود و مردمک های لرزانش از روی هاوژین کنار نمی‌رفت

_ باید چیکار کنیم؟

با پرسش دلارای بالاخره چشم از بچه برداشت و خیره‌ی آلپ‌ارسلان شد

می‌دانست باید چه کار کنند اما....

آرام زمزمه کرد

_ باید لگن پیدا کنیم!

_ لگن از کجا بیارم نصفه شبی؟!
مگه ایرانه که تو حموما لگن باشه؟

نگاهش را دزدید

_ تو آشپزخونه‌ی پایین ... قابلمه بزرگ هست حتما

آلپ‌ارسلان بدون حرف سمت در را افتاد و دلارای گوشه تخت نشست

بغض کرده سرش را میان دستانش گرفت

_ چه مرگته دلی؟
مگه بچه ای؟
تمومش کن

تلخ پوزخند زد

قطره اشک روی گونه اش چکید و زیرلب پچ زد

_ نمی‌تونم...

آلپ‌ارسلان با قابلمه ای بزرگ برگشت و تا نیمه آب ولرم کرد

انتظار داشت دلارای را کنار هاوژین ببیند اما او بغ کرده دورتر نشسته بود

کانال vip ماتیک
https://t.me/matik_vip
کسایی که میخوندن عضوشن ادامشو گذاشتم
14.7K viewsedited  06:13
Aprire / Come
2023-12-13 09:13:45 #part1376

چشمانش تازه گرم شده بود که کسی بازویش را تکان داد

صدای دلارای زمزمه وار بود

_ ارسلان ... پاشو

خواب آلود آرنجش را روی صورتش گذاشت

خسته بود

دلارای محکم تر تکانش داد

_ پاشو آلپ‌ارسلان

پلک هایش را به سختی از هم فاصله داد و روی کاناپه نیم‌خیز شد

_ چی شده نصفه شبی؟

دلارای نگران نالید

_ بچه داغه

کلافه چشمانش را بست

_ بچه کدوم خریه؟!

دلارای اینبار با صدایی بلند غرید

_ ارسلان!

هوشیار شد

کلافه پوف کشید و ایستاد

_ چی شده گفتی؟

دلارای دندان هایش را روی هم فشرد

_ هاوژین ... تب کرده

دستی به گردنش کشید و سمت تخت راه افتاد

صدای دلارای می‌لرزید

_ داره تو تب می‌سوزه
14.2K views06:13
Aprire / Come
2023-12-13 09:13:44 #part1375

خواست دور شود که قدم اول پایش روی جغجغه‌ی هاوژین رفت

دلارای خواب آلود از صدای جغجغه چشم باز کرد و نالید

_ ببین داغ نشده باشه

ارسلان مطیعانه پشت دستش را روی پیشانی بچه چسباند

_ تب نداره

دلارای سری تکان داد و چشمانش را بست

دقیقه ای زمان نبرد که نفس هایش دوباره منظم شد

ارسلان خسته روی کاناپه دراز کشید

کاناپه ای که برای قد و هیکل او کوچک بود اما چاره دیگری نداشت

معذب آرنجش را روی چشمانش گذاشت و زیرلب غر زد

جایش آنقدر ناراحت بود که تا نزدیک صبح خوابش نبرد

عصبی با چشمان سرخ شده اینترنتی تختی بچگانه سفارش داد و زمان تحویلش را صبح اول وقت زد

اولین خرید که به خودش مربوط نمی‌شد!

تا به حال تنها لباس‌های برند مردانه یا عطر و ادکلن سفارش داده بود و بس

هیچ وقت فکر نمی‌کرد زمانی تخت نوزاد سفارش دهد
13.7K views06:13
Aprire / Come
2023-12-13 09:13:04 ورود به vip اصلی رمان دلارای
(خوندن حلال و با رضایت نویسنده رمان ، پارت های جلوتر)

مبلغ 35 هزارتومان
5892 1012 7165 5017
مریم هودانلویی
@baran_moslemii

اگر رمان دلارای و ماتیک رو باهم میخواید میتونید 48 تومان واریز کنید (۱۶ تومن تخفیف)
13.6K views06:13
Aprire / Come
2023-12-09 13:34:18 کانال vip ماتیک
https://t.me/matik_vip
کسایی که میخوندن عضوشن ادامشو گذاشتم
16.0K views10:34
Aprire / Come