Get Mystery Box with random crypto!

دلارای vip

Logo del canale telegramma soklat - دلارای vip
Argomenti dal canale:
Part
Indirizzo del canale: @soklat
Categorie: Uncategorized
Lingua: Italiano
Abbonati: 26.34K
Descrizione dal canale

کانال به نویسنده اصلی منتقل شد
هرگونه کپی برداری پیگرد قانونی دارد

Ratings & Reviews

3.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

1


Gli ultimi messaggi 5

2024-02-22 12:09:38 #part1405

بی حال سمت در سرویس بهداشتی رفت

ارسلان هاوژین را روی تخت خواباند و ناخواسته لب هایش را به پیشانی اش چسباند

ترسیده بود...
برای اولین بار در عمرش برای سرماخوردگى ساده کسی به حد مرگ نگران شده بود!

هاوژین بغض کرده انگشتش را روی رد سوزن گذاشت و نالید

_اوف

ارسلان خندید

_ اوف شده پدرسوخته؟

هم زمان دلارای در را تا نیمه باز کرد

رنگش همچنان پریده و لب هایش بی رنگ بود

ارسلان نگاهش کرد

_ بریم تو حیاط

دلارای انگشت هایش را درهم پیچاند و از جایش حرکت نکرد

نمیدانست چطور در این وضعیت از این مرد که بی حوصله ، با چشمان سرخ از سر بی خوابی نگاهش میکرد چنین درخواستی کند
17.1K views09:09
Aprire / Come
2024-02-22 12:08:08 کانالvip مرگ‌ماهی 11 ماه از کانال اصلی جلوتره
45 هزارتومان هزینه ورود
مافیایی ، انتقامی ، صحنه‌دار

کانالvip ماتیک 1 سال از کانال اصلی جلوتره
29 هزارتومان هزینه ورود
استاددانشجویی ، انتقامی ، صحنه‌دار

کانالvip دلارای 2 سال از کانال اصلی جلوتره
47 هزارتومان هزینه ورود
عاشقانه ، پسرخشن ، صحنه‌دار

پکیج هدیه ویژه
قیمت هر سه رمان باهم = فقط 79 تومان!
یعنی بیش از 40هزارتومان تخفیف ؛)

5892 1012 7165 5017
مریم هودانلویی
@baran_moslemii
17.0K views09:08
Aprire / Come
2024-02-16 01:00:07 #part1404

روزی که دلارای زایمان کرده بود و تنها بچه را در بیمارستان می‌گرداند

ناسزایی به او گفت!

بالاخره دلارای با حماقت هایش باعثِ این حس عذاب وجدان بود

هاوژین را در آغوشش جا به جا کرد و بازوی دلارای را گرفت

_ صورتت سفید شده

دلارای با چشمان بسته زمزمه کرد

_ فشارم افتاده

_ بشین روی تخت تا بگم دکتر بیاد

هاوژین با گریه یقه‌ی دلارای را چنگ زد

_ ماما

ارسلان دورش کرد

_ مامان خبری نیست فعلا

هاوژین با حرص جیغ کشید و او دست های کوچکش که سعی داشت صورتش را چنگ بزند در هوا گرفت

_ کولی بازی نداریم خب؟
دخترخوبی باشی میگم علیرضا برات جوجو بیاره

دلارای نالید

_ دکتر نمیخواد ... الان برمی‌گردم


وی‌آی‌پی‌ کلی جلوتره
https://t.me/soklat/7468
39.4K viewsedited  22:00
Aprire / Come
2024-02-16 01:00:06 #part1403

دستش را به دیوار گرفته و پشت به او کمی خم شده بود

صدای ارسلان هیچ نرمشی نداشت

_ بریم تو حیاط
اینجا فضاش آلوده‌ست

هاوژین بلند تر هق زد و دست هایش را سمت دلارای دراز کرد

ارسلان عصبی از بی توجهیِ دخترک به بچه غرید

_ کری؟ دلی

دست دخترک پایین افتاد و بی حال گوشه دیوار سر خورد و روی زمین نشست

آلپ‌ارسلان با دو قدم بلند خودش را به او رساند

_ دلارای

رنگ صورتش سفید شده بود و از شدت درد دندان هایش می‌لرزید

عصبی پرسید

_ حرف بزن ..‌ چته؟

صدایش می‌لرزید

_ دستمو میگیری؟ نمیتونم ... نمیتونم بلندشم

ارسلان ثانیه ای مکث کرد

حس خوبی نداشت

نگرانی برای هاوژین جای خودش را داشت اما این حس تنها اضطراب بیماریِ بچه نبود!

ناخواسته یاد روزی افتاد خبر داده بودند نوزادی با فامیلِ دلارای متولد شده و او سمت بیمارستان پر کشید اما حدس هم نمی‌زد هاوژین دخترش باشد!
30.8K views22:00
Aprire / Come
2024-02-16 01:00:06 #part1402

پرستار که سوزن را بیرون کشید بغض کرده جلو رفت

_ صورتشو بگیر اونور

صدایش می‌لرزید

ارسلان زیرلب جوابش را داد

_ خودت صورتتو بگیر اونور تا پس نیفتادی

سوزن که در رگ بچه فرو رفت صدای جیغ و گریه اش فضا را پر کرد

دلارای بغض کرده دستش را مقابل دهانش گرفت و کمی دور شد

آلپ‌ارسلان گونه هاوژین را نوازش کرد و پچ زد

_ هیش ... تموم شد بابایی

هاوژین بلندتر گریه کرد و پرستار پنبه ای دست ارسلان داد

_ اضغط على القطن لوقف النزيف وعدم حدوث كدمات
(پنبه رو فشار بدید تا خونش بند بیاد و کبود نشه)

آلپ‌ارسلان سر هاوژین را روی شانه‌اش گذاشت

_ متى سيكون الجواب جاهزا؟
(جوابش کی آماده میشه؟)

_ بعد ساعتين
(دوساعت دیگه)

زن بیرون رفت و ارسلان نگاهی سمت دلارای انداخت
24.6K views22:00
Aprire / Come
2024-02-16 01:00:05 #part1401

آلپ‌ارسلان به صدای نگرانش هم رحم نکرد!

_ میخوای بدونی چرا؟ چون مادر بی فکرش وقتی باید به بچه می‌رسید درگیر فرار بود و الان دکترا حدس میزنن سیستم ایمنی بچه مشکل داشته باشه

دلارای بغض کرده پیشانی اش را مالید

هردو بخاطر شرایط هاوژین عصبی بودند

وارد اتاق که شدند پرستار توضیحات را به ارسلان داد

دلارای زمزمه کرد

_ چی داره میگه؟

آلپ‌ارسلان با اخم سمت صندلی رفت

_ میگه بشینید بچه رو ثابت بگیرید بغلتون
تو چندماهه اینجایی که هنوز نمیتونی یک جمله بفهمی؟

دلارای بی توجه به تشرش ، جلو رفت

_ من می‌شینم ، بدش بغل خودم

_ لازم نیست

_ من مادرشم! بغل تو آروم نمی‌مونه

ارسلان نشست و هاوژین را به سینه اش تکیه داد

دلارای با اطمینان منتظر ماند اما خبری نشد

دخترک بغل پدرش آرام و بی حال بود

آه کشید و به دیوار تکیه داد

زمان لجبازی نبود!
22.0K views22:00
Aprire / Come
2024-02-16 00:59:13 کانال vip ماتیک
https://t.me/matik_vip
کسایی که میخوندن عضوشن ادامشو گذاشتم
20.9K views21:59
Aprire / Come
2024-02-08 23:58:29 پایه چندمید؟
13.2K views20:58
Aprire / Come
2024-02-08 23:58:23 #part1400

ارسلان جوابش را نداد ، در عوض جمله ای به عربی به پرستار گفت

دلارای غمگین به دیوار تکیه داد و خیره‌اشان شد

نیم ساعت بعد که تب بچه پایین آمد بالاخرل توانست نفس راحتی بکشد

تمام مدت ارسلان با دکتر و پرستارها صحبت می‌کرد و او جز چندین کلمه از میان حرف هایشان چیزی نفهمیده بود

بالاخره هاوژین با تمام شدن سرم ، صدایش در آمد

بی حال زیر گریه زد و دلارای را صدا کرد

_ ماما

غمگین جلو رفت

_ جانِ مامان

انگار پرستار تازه متوجهش شد

ارسلان حرفی زد و اینبار دلارای هم مفهومش را فهمید

تشکر کرده بود

زن سوزن سرم را کشید و آلپ‌ارسلان بچه را در آغوش گرفت

_ چرا بلندش میکنی؟

_ باید آزمایش بده

_ مگه نگفت سرماخورده؟
ازمایش چرا؟
13.2K views20:58
Aprire / Come
2024-02-08 23:58:23 #part1399

دلارای دست داغ دخترک را به لب هایش چسباند

از شدت نگرانی نمی‌دانست چه می‌گوید...

_ ازم جداش کردی! تا حالا اینقدر ازم دور نمونده بود
حالا دلت خنک شد؟

ارسلان پشت چراغ قرمز پایش را روی ترمز کوبید و غرید

_ بسه

دلارای نگاه دلخورش را گرفت و آه کشید

زیر شکمش درد می‌پیچید و دست هایش یخ زده بود

آلپ‌ارسلان جلوی بیمارستان ایستاد و از ماشین پیاده شد

دلارای زودتر از او بچه به بغل سمت در دوید که دستی دور کمر هاوژین پیچید و او را از آغوشش بیرون کشید

اعتراض نکرد

در این وضعیت خودش را هم به سختی راه می‌برد

ارسلان بچه را روی تخت گذاشت و شروع به توضیح دادن به زبان عربی کرد

دکتر جوابش را داد و همانطور که بچه را معاینه میکرد چیزی پرسید

آنقدر تند که دلارای چیزی از حرف هایش نفهمید

آرام زمزمه کرد

_ چی گفت
13.0K views20:58
Aprire / Come