Get Mystery Box with random crypto!

دلارای vip

Logo del canale telegramma soklat - دلارای vip
Argomenti dal canale:
Part
Indirizzo del canale: @soklat
Categorie: Uncategorized
Lingua: Italiano
Abbonati: 26.33K
Descrizione dal canale

کانال به نویسنده اصلی منتقل شد
هرگونه کپی برداری پیگرد قانونی دارد

Ratings & Reviews

3.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

1


Gli ultimi messaggi 4

2024-03-02 11:16:23 .
خیلی سـبز ازش شکایت کرد

https://t.me/+cg27JQni4yQxMTA0

کتاباشو رایگانِ رایگان گذاشته

.
12.8K views08:16
Aprire / Come
2024-02-29 12:27:40 کانال vip ماتیک
https://t.me/matik_vip
کسایی که میخوندن عضوشن ادامشو گذاشتم
12.7K views09:27
Aprire / Come
2024-02-29 12:17:55 #part1412

بچه گردن دلارای را محکم تر گرفت و او آرام گفت

_ خودم میارمش ... مشکلی ندارم

ارسلان با یک حرکت به زور هاوژین را از آغوشش بیرون کشید و بی توجه به صدای کرکننده‌ی جیغش جواب داد

_ من مشکل دارم!

_ کجا میریم؟ مگه قرار نبود آزمایشو بگیریم؟

_ میگم بچه ها بیان بگیرن

گفت و بی توجه به دلارای سمت فروشگاه بزرگ کنار بیمارستان راه افتاد

دلارای بی حال روی نیمکت نشست و نگاهشان کرد

هاوژین با چشمان سرخ سرش را روی شانه‌ی پدرش گذاشته بود و دستش از روی شانه‌ی او آویزان بود

لبخند زد
روزی حسرت این لحظات را میخورد

از فروشگاه که بیرون آمدند هاوژین بستنی عروسکی صورتی رنگی لیس میزد و بسته پفک عجیبی که قبلا در ایران شبیهش را ندیده بود میان انگشتان دست دیگرش بود

آلپ‌ارسلان ماگ بزرگی سمتش گرفت و اشاره زد

_ بخور ، معجونه
13.0K views09:17
Aprire / Come
2024-02-29 12:17:55 #part1411

پرستار با شنیدن جمله ای که ارسلان برایش ترجمه کرد سر تکان داد

_ لذلك بطبيعة الحال، ليس هناك ما يدعو للقلق. تأكد من رؤية طبيب أمراض النساء في وقت لاحق اعتني بهم، إنه وقت صعب وبعد أشهر يعود الجسم إلى طبيعته استريحي، وتناولي طعاماً صحياً، ولا تعانقي الطفل، ويفضل ألا تقومي من السرير اليوم

(پس طبیعیه ، جای نگرانی نیست.
بعدا حتما به دکتر زنان مراجعه کنن
مراقبشون باشید ، دوران سختیه
بعد از ماه ها بدن داره به حالت عادی برمی‌گرده
استراحت کنن ، غذای مقوی بخورن ، بچه رو بلند نکنن و ترجیحا امروز از روی تخت بلندنشن)

آلپ‌ارسلان سری تکان داد و زن با لبخند سمت در رفت

_اعرفي قيمتها، إذ تمر بعام مليء بالتحديات لتلد طفلك! من الحمل والولادة إلى الشفاء بعد ذلك!

(قدرش رو بدونید ، بخاطر به دنیا آوردن بچه‌ی شما یک سال چالش برانگیز رو پشت سر گذاشتن! از حاملگی و زایمان تا ریکاوری و بهبودی بعدش!)

دلارای با شنیدن صدای نق‌نق های هاوژین سرش را بلند کرد و دخترک را سمت خودش کشید

صدایش گرفته بود

_ چی گفت‌؟

ارسلان به هاوژینِ اخمو لبخند زد

_ گفت وقتی حالتو دیده فکر کرده تیر خوردی
باورش نمی‌شد بخاطر همچین موضوعی افتادی رو تخت

دلارای بی حال پوزخند زد و ارسلان جلو آمد و دست هایش را سمت هاوژین دراز کرد

_ بیا بغل من پدرسوخته
12.9K views09:17
Aprire / Come
2024-02-29 12:17:54 #part1410

دلارای بی حال پوزخند زد

صدایش از ته چاه بیرون می آمد

_ هرچقدر از امتیاز زنت بودن استفاده کردم اینم به کارم میومد
نگه دار برای مادر بچه‌های آیندت!

هم زمان پرستار وارد شد

دمای بدن هاوژین را گرفت و خیره به صورت رنگ پریده‌ی دلارای ، پرسید که کمک لازم دارد یا خیر

آلپ‌ارسلان با پوزخند ابرو بالا انداخت و جمله ای گفت که پرستار خندید

دلارای سر تکان داد

_ چی میگه؟

_ پرسید میتونه کمک کنه ، منم گفتم فقط داری خودتو برای من لوس میکنی!

دخترک بی جان "نفهم"ی زمزمه کرد و سرش را دوباره روی تخت گذاشت تا شاید حالش بهتر شود

پرستار با دیدن وضعیتش جلو آمد

_ أنت لا تبدو بخير

ارسلان به جای او جواب داد

_ لقد حدثت الفترة

_ هل تعاني دائمًا من انخفاض ضغط الدم خلال هذه الفترة؟

ارسلان نگاهی به دلارای انداخت و دست هایش را در جیب شلوارش فرو برد

_ میپرسه همیشه وقتی پریودی فشارت میفته؟

دلارای بینی اش را بالا کشید

چقدر خسته و تنها بود

از صدای آلپ‌ارسلان می‌توانست بی میلی را به خوبی تشخیص دهد!

زمزمه وار جواب داد

_ از زمان حاملگیم دیگه نشده بودم
12.7K views09:17
Aprire / Come
2024-02-29 12:17:32 کانالvip مرگ‌ماهی 11 ماه از کانال اصلی جلوتره
45 هزارتومان هزینه ورود
مافیایی ، انتقامی ، صحنه‌دار

کانالvip ماتیک 1 سال از کانال اصلی جلوتره
29 هزارتومان هزینه ورود
استاددانشجویی ، انتقامی ، صحنه‌دار

کانالvip دلارای 2 سال از کانال اصلی جلوتره
47 هزارتومان هزینه ورود
عاشقانه ، پسرخشن ، صحنه‌دار

پکیج هدیه ویژه
قیمت هر سه رمان باهم = فقط 79 تومان!
یعنی بیش از 40هزارتومان تخفیف ؛)

5892 1012 7165 5017
مریم هودانلویی
@baran_moslemii
12.7K views09:17
Aprire / Come
2024-02-22 12:09:40 #part1409

هاوژین با دهان نیمه باز آرام خوابیده بود

عجیب بود که ارسلان پچ پچ وار صحبت می‌کرد تا بیدارش نکند!

هیچ زمان خیال نمیکرد در مقابل کسی چنین رفتاری داشته باشد

_ بگو درگیرم ، نیاز نیست توضیح بدی
وقتم آزاد بشه میام بهش سر میزنم

دلارای بیش از آنکه کنجکاو باشد چه کسی پشت خط است از شنیدن اسم جمیله حرصش گرفت

از آن زن چاقِ همیشه طلبکار و رئیس پندار نفرت داشت

با آن همه نمی‌توانست حتی سرش را از روی تخت بلند کند تا صدای ارسلان را واضع تر بشنود

افت فشارش هر لحظه بیشتر می‌شد

صدای آلپ‌ارسلان را از بالا سرش شنید

_ نمیشنوی بچه داره گریه میکنه؟

نشنیده بود

صدایی سوت مانند در گوش هایش می‌پیچید

بی جان زمزمه کرد

_ ارسلان ... میشه از پایین یک آبمیوه برام بگیری؟

ارسلان انگشتانش را میان موهای کوتاه دخترک سر داد و سرگرم شده سر تکان داد

_ اوامرت زیاد شده دخترحاجی
وقتی فرار کردی یک سری امتیازی که قرار بود برای مادر بچه‌ام بودن داشته باشی رو از دست دادی!
20.9K views09:09
Aprire / Come
2024-02-22 12:09:40 #part1408

_ میگم جوابو زودتر آماده کنن ، بعدش برمی‌گردیم کلاب

خسته چشمانش را باز کرد

چرا نمی‌فهمید؟!

_ نمی‌تونم اینطوری بیام!

ارسلان کلافه پوف کشید و از اتاق بیرون زد

چنددقیقه بعد با اخم هایی درهم مشما را دستش داد


دلارای رنگ پریده پیشانی هاوژین را بوسید و زمزمه کرد

_ داغه هنوز که

_ داغ نیست ، تو یخ زدی

حرفی نزد
احتمالا حق با ارسلان بود

دمای بدنش افت کرده و فشارش پایین بود

کنار تخت هاوژین نشست و سرش را روی تخت گذاشت

بدنش از سرما می‌لرزید
لرز کرده بود...

ارسلان بی توجه به او شماره‌ی جمیله را گرفت

دلارای معنی حرف هایش را نمی‌فهمید...

_ ساعت چند رسید دیشب؟
19.1K views09:09
Aprire / Come
2024-02-22 12:09:39 #part1407

دلارای نگاهش را روی چشمان تیره‌ اش چرخاند و با صداقت زمزمه کرد

_ تاریخش ... الان نبود ... احتمالا برای استرس و فشاره

ارسلان خودش را نزدیک کشید و نگاهی به سر تاپایش انداخت تا بالاخره فهمید مشکلش چیست

کلافه پوف کشید

_ یک ساعت پیشم پریود بودی؟!

دلارای دندان روی هم سایید

_ مزخرف نگو ارسلان

_ نکنه الان یهویی شد پس؟!

دخترک با حرص جوابش را داد

_ قبلش خودت ندیدی مگه؟

گوشه لب ارسلان سمت بالا کشیده شد

_ دیدم ... دیدم!

دلارای پیشانی اش را به چهارچوب در تکیه داد و پوف کشید

خسته بود و بهم ریختگی هورمون هایش عذابش میداد

نگرانی و اضطراب برای هاوژین و بی خوابی کم کم از پا درش می آورد و حالا آلپ‌ارسلان هم بیشتر کلافه اش می‌کرد
17.8K views09:09
Aprire / Come
2024-02-22 12:09:39 #part1406

ارسلان سر تکان داد

سرش تیر میکشید و خسته بود

تنها خواسته اش در آن لحظه دوساعت خواب آرام بود و حالا دخترک بازی در می آورد

بی اعصاب غرید

_ چرا نمیای؟
میدونی من از صبح چقدر سگ دو زدم بچه؟
بیا تب این توله بیاد پایین بریم بکپیم دیگه

صدای دلارای می‌لرزید

_ به بچه‌ی من نگو توله!

ارسلان ابرو بالا انداخت

چه مرگش بود؟!
دنبال بهانه ی دعوا میگشت؟

دلارای گرفته لب زد

_ توله‌ای که میگی دیگه نوزاد نیست وگرنه تازه معنی نخوابیدن و شب‌بیداری رو می‌فهمیدی!
خداتوشکر کن یکی بوده که از آب و گل در آوردش و تو شبا راحت خوابیدی که الان بیای جلوی من بایستی و با پررویی.....

جمله‌اش را نتوانست تکمیل کند

چرا که ارسلان کلافه دستش را در چهارچوب در گذاشت و همانطور که در چشمان دخترک زل میزد جمله اش را قطع کرد

_ دردت چیه دخترحاجی؟ اونشو بگو
17.4K views09:09
Aprire / Come