Get Mystery Box with random crypto!

#part1412 بچه گردن دلارای را محکم تر گرفت و او آرام گفت _ | دلارای vip

#part1412

بچه گردن دلارای را محکم تر گرفت و او آرام گفت

_ خودم میارمش ... مشکلی ندارم

ارسلان با یک حرکت به زور هاوژین را از آغوشش بیرون کشید و بی توجه به صدای کرکننده‌ی جیغش جواب داد

_ من مشکل دارم!

_ کجا میریم؟ مگه قرار نبود آزمایشو بگیریم؟

_ میگم بچه ها بیان بگیرن

گفت و بی توجه به دلارای سمت فروشگاه بزرگ کنار بیمارستان راه افتاد

دلارای بی حال روی نیمکت نشست و نگاهشان کرد

هاوژین با چشمان سرخ سرش را روی شانه‌ی پدرش گذاشته بود و دستش از روی شانه‌ی او آویزان بود

لبخند زد
روزی حسرت این لحظات را میخورد

از فروشگاه که بیرون آمدند هاوژین بستنی عروسکی صورتی رنگی لیس میزد و بسته پفک عجیبی که قبلا در ایران شبیهش را ندیده بود میان انگشتان دست دیگرش بود

آلپ‌ارسلان ماگ بزرگی سمتش گرفت و اشاره زد

_ بخور ، معجونه