Get Mystery Box with random crypto!

دلارای vip

Logo del canale telegramma soklat - دلارای vip
Argomenti dal canale:
Part
Indirizzo del canale: @soklat
Categorie: Uncategorized
Lingua: Italiano
Abbonati: 26.34K
Descrizione dal canale

کانال به نویسنده اصلی منتقل شد
هرگونه کپی برداری پیگرد قانونی دارد

Ratings & Reviews

3.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

1

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

0

1 stars

1


Gli ultimi messaggi 3

2024-03-29 19:50:27 #part1426

‏آلپ‌ارسلان ابرو درهم کشید‌

دلارای پشت هم غیرتش را نشانه می‌گرفت و او از خودش شاکی بود که چرا تیرهای دلارای به هدف می‌خورد!

مگر نه اینکه دخترک برایش آنقدرها هم مهم نبود؟!

_ زنم و من نکردم رقاصه‌ی کلابم!
وقتی پیداش کردم که رقاصه بود

دلارای غرید

_ من برای هیچکس نرقصیدم!

_ هیچکس جز علیرضا و هاتف و بادیگاردا!

_ از چی حرص میخوری؟ از خودت که مجبورم کردی؟

ارسلان عصبی صدایش را بالا برد

_ قرار نبود مادر بچه‌ی من تو دخترای خرابی باشن که هرشب زیر شیخا میخوابن

صدای دلارای زمانی که جیغ کشید می‌لرزید

_ من زیر هیچ شیخی نخوابیدم!

_ میخوابیدی اگر پیدات نمیکردم

نفس زنان سر تکان داد

قلبش تند میتپید و کمرش تیر‌میکشید
49.7K views16:50
Aprire / Come
2024-03-29 19:49:20 عیدی‌تون رو از ما بگیرید


مرگ‌ماهی
هیولا برگشته تا انتقام بگیره!
طوفان ، یکی از قدرتمندترین اعضای مافیا برای انتقام دختر کم‌سن خسروشاهیا رو می‌دزده اما این یک انتقام معمولی نیست!
پس هشدار! اگر ناراحتی قلبی دارید از خوندنش اجتناب کنید
دخترک برای 59 روز طعم شکنجه و تجازهای روحی و جنسی رو میکشه که زمانی مادرِطوفان قربانیشون شده بود
ژانر مافیایی‌انتقامی ،عاشقانه ، صحنه‌دارخشن
(هزینه ورود به vip مبلغ 45 هزارتومان)


دلارای
دلارای ، تک دختر حاج فرهمند با دیدن آلپ‌ارسلان پسر دوست پدرش که به تازگی از دبی برگشته عاشقش میشه و بخاطر رسیدن بهش حاضر میشه خودش رو تسلیم این مرد کنه بی خبر از اینکه آلپ‌ارسلان ملک‌شاهان مرد دل سپردن به دختربچه‌ها نیست! حتی اگر دلارایِ 17 ساله اولین رابطه‌اش رو باهاش تجربه کنه و بخاطر این رابطه نامشروع از خانواده طرد بشه!
ژانر صحنه دار ، عاشقانه ، پسرخشن
(هزینه ورود به vip مبلغ 47 هزارتومان)


ماتیک
استاد دانشجویی، انتقامی ، صحنه‌دار
کسایی که استاد دانشجویی میپسندن ، این رمان کلکلی شروع میشه ولی با اشتباهی که لادن می‌کنه ساواش تبدیل میشه به مردی پر از خشونت و نفرت که برای انتقام دخترک رو اسیر خودش میکنه
ژانر استاددانشجویی ، کلکلی ، انتقامی
(هزینه ورود به vip مبلغ 29 هزارتومان)


تخفیف ویژه به مناسبت عید نوروز

ما حدود 50 هزارتومان :)
برای چه کسایی این تخفیف محشر لحاظ میشه؟
برای عزیزایی که میخوان هر سه تا رمان رو vip بخونن!
دوستانی که علاقه دارن در هر سه کانال vip عضو بشن با پرداخت فقط 79 هزارتومان میتونن رمان‌هارو داشته باشن
5892 1012 7165 5017
مریم هودانلویی
@baran_moslemii
34.7K views16:49
Aprire / Come
2024-03-26 13:40:03 #part1425

ارسلان چسبیده به تخت ایستاد و سوییچ ماشین را بالای سر بچه تکان داد

_ این چیه؟ هاوژین ... ببین بابا چی داره

هاوژین هق هق کنان دستانش را سمتش دراز کرد و ارسلان در آغوشش کشید

_ سر بچه چرا داد میکشی؟ صدات تا بیرون میاد

دلارای بی توجه به او موهای کوتاهش را پشت گوشش فرستاد و گرفته زمزمه کرد

_ حواست بهش باشه تا من برگردم

هاوژین گردن ارسلان را در آغوش کشیده و هر چند ثانیه چشمان اشکی اش را می‌مالید

_ کجا؟

دلارای پوزخند زد

حالا علاوه بر درد جسمی ، دلش هم گرفته بود و عذاب وجدان داشت

بخاطر شب سختی که پشت سر گذاشته و خستگی کارهای جمیله ، اشک دخترک را درآورده بود

_ یادت رفته پسرحاجی؟

یک قدم جلو رفت و با کینه در چشمان ارسلان زل زد

_ زنت اینجا واست کار میکنه!
مادر بچه‌ات رقاصه و خدمتکار کلابته

ورود به vip اصلی
https://t.me/soklat/7531
46.9K viewsedited  10:40
Aprire / Come
2024-03-26 13:40:02 #part1424

هاوژین زیر گریه زد

_ نه نه

دلارای بیچاره وار نالید

_ چی نه؟ چرا اذیتم میکنی؟
نمیفهمی میگم هیچ جهنمی نمیرم تا بخوابی؟

هاوژین با گریه دستانش را بالا گرفت تا مادرش بغلش کند

دلارای کلافه سرش را میان دستانش گرفت

هاوژین جیغ کشید

_ ماما

دلارای هر دو دست بچه را محکم پایین داد و با صدای بلند غرید

_ مُرد! مامان مرد
بخواب تا سرمو نکوبیدم به دیوار

هاوژین ثانیه ای با چشمان پر اشک بهت زده خیره اش شد و بعد تا جایی که میتوانست دهانش را باز ‌کرد

با تمام توان جیغ کشید و هم زمان بغضش منفجر شد

در اتاق باز شد

خیال کرد جمیله تهدیدش را عملی کرده اما آلپ‌ارسلان با اخم وارد شد

_ چیکار میکنی؟ چرا گریه میکنه؟

دلارای حرفی نزد تا خودش هم به گریه نیفتد
39.6K views10:40
Aprire / Come
2024-03-20 21:15:25 دوستای عزیزم که مدرسه و دانشگاه میرید
اگر عید رو میخواید رمان بخونید و دوست دارید فایل کامل باشه و بعد از عید دیگه درگیر نباشید ، براتون دوتا رمان محشر از نویسنده مورد علاقم که خودم عاشق هیجان رمان هاشم پیشنهاد دارم
فایل های اکالیپتوس و جگوار گذاشته شدن بالاتر
بخونید اگر خوشتون اومد میتونید با تخفیف ویژه مخصوص خواننده های ما خریداری کنید

فایل کامل جگوار 39 هزارتومان
فایل کامل اکالیپتوس 37 هزارتومان

و عزیزانی که از خواننده های ما هستن میتونن با تخفیف ویژه 42 هزارتومان پرداخت کنن و فایل هردو رمان رو از ادمین خودشون تحویل بگیرن

6037 9974 6361 1922
سباسالار 
@mirayp
(ادمین مونتیگو ، جگوار و اکالیپتوس)

لطفا دقت کنید که به ادمین ما پیام ندید ، چون فایل هارو ما نداریم
من فقط خودم خریداری کردم و خوندم دیدم سبک رمان ها به مرگ‌ماهی ، دلارای و ماتیک میخوره و احتمال دادم شما هم خوشتون بیاد همین

برای کپی شماره کارت اینجا کلیک کنید
12.8K views18:15
Aprire / Come
2024-03-20 14:26:32 #part1420

دلارای پوزخند تلخی زد و بی اعتراض وسایل تمیزکاری را برداشت

یکی از اتاق های vip بود

هاوژین را روی تشک کوچکی که با خود اورده بود نشاند و مشغول مرتب کردن وسایل شد

صدای شرشر آب از حمام به گوش می‌رسید

طی را برداشت و به جان زمین افتاد

احساس میکرد فشارش دوباره افت کرده است اما به روی خودش نیاورد

بعد از گردگیری تخت را مرتب کرد و مشغول تعویض ملافه ها شد که چشمش به عکس کوچک روی پاتختی افتاد

کنجکاو برش‌داشت

ساینا ، دختری غریبه همراه علیرضا و آلپ‌ارسلان

نگاهش روی مرد سوم خیره ماند

چهره اش آشنا بود
خیلی زود یادش آمد
هاتف!

_ چیکار داری میکنی؟

از جا پرید

بهت زده از روی تخت بلند شد و نگاهی به زن زیبای روبرویش انداخت که تنها حوله به تن داشت

_ من ... برای نظافت اومدم

_ اونو میدونم! عکس من دستت چیکار میکنه؟!

ورود به vip
https://t.me/soklat/7519
13.0K viewsedited  11:26
Aprire / Come
2024-03-20 14:26:31 #part1419

دلارای با خشم عقب هلش داد

_ بچه‌ی من از تو و کل خانوادت حلال‌زاده تره عوضی

جمیله سمت پله ها هلش داد

_ میری بالا لباستو عوض می‌کنی بعدم کارتو شروع میکنی
بخور بخواب تعطیله
دیشب اگر سرویسم دادی بد به حالت چون آقا دم رفتن سفارشتو نکرده
بجنب تا آقا نیومده پرتت نکردم بیرون

دلارای پر از خشم و بغض سمت پله ها رفت و جمیله رو به بقیه دخترها فریاد زد

_ هوا برتون نداره ، چه آقا اینجا باشه چه ایران بازم کلاب قانون داره
کسی اینجا خونش رنگین تر نیست
نمیتونید کار کنید هری ، نون خور اضافه نمیخوایم

با هر‌پله ای که بالا میرفت مهره های کمرش تیر می‌کشیدند

لباسش را عوض کرد اما هاوژین بدقلقی میکرد

دلش نیامد تنهایش بگذارد

مریض بود و از همیشه بیشتر بهانه‌ی مادرش را می‌گرفت

در آغوشش کشید و از اتاق بیرون زد

مائده یکی از دخترهای جدید بود که با دیدنش گفت

_ زودتر برو اتاق ساینا خانوم ، جمیله خیلی عصبانیه

بی حال پرسید

_ اون دیگه کیه

_ خبر نداری؟ طراح معماره
واسه شعبه‌ی جدید اومده
مهمون آقاست
12.7K views11:26
Aprire / Come
2024-03-20 14:26:30 #part1417

پله‌ی اول را بالا نرفته یاد کارت آلپ‌ارسلان افتاد

جیب هایش را گشت و با پیدا کردن کارت در پیراهن مردانه ای که تنش بود پوف آرامی کشید

مثل اینکه این بار شانس آورده بود

خسته و دردآلود لبخند زد و خودش را سمت آسانسور کشیدکه سروکله‌ی جمیله پیدا شد

اورال مشکی به تن داشت و پر بزرگی روی موهایش زده بود

اگر زمان دیگری بود به سرووضعش میخندید اما در آن حال تنها بی حال نگاهش کرد

_ کجا بودی؟

هاوژین گیج خواب سرش را روی شانه اش گذاشته و نق می‌زد

_ بیمارستان

_ با اجازه کی اون وقت؟

_ گوشات سنگینه؟ میگم بیمارستان بودم!
حال بچم بد بود ، از تو باید اجازه بگیرم؟

هم زمان در آسانسور باز شد

دلارای با پوزخند ادامه داد

_ به ارسلان بگو دفعه بعد قبلش از تو اجازه بگیره

جمیله با حرص بازویش را عقب کشید

_ کجا؟ سرتو انداختی پایین هرجا دلت خواست میری
خونه خاله‌ست اینجا؟
12.6K views11:26
Aprire / Come
2024-03-10 10:57:26 #part1415

_ پس مشکل پوله؟

دلارای هاوژین را به خودش چسباند و پچ زد

_ فقط خفه شو

لبخند کمرنگ آلپ‌ارسلان از بین رفت

اینبار با جدیتی شبیه به همان مرد روزهای گذشته جواب داد

_ خوب به من گوش بده چون دفعه بعد که اشتباه کنی به این نگاه نمیکنم بچم تو بغلت آرومه و از رو زمین محوت میکنم دخترحاجی
اونجا پر نگهبانه
حتی اگر بتونی فرارم کنی من زیر و بم این شهرو میشناسم و آشنا دارم
یک ساعت نمیشه که پیدات میکنن و تحویلم میدنت
پس حتی بهش فکرم نکن
خواستی فرار کنی در بازه اما تنها!
هاوژینو حتی از اتاق منم بیرون نمی‌بری

دلارای با همان رنگ پریده پوزخند زد

درست مثل خودش!

_ اگر میخواستم فرار کنم الان اینجا نبودیم
دنیارو هم جمع کنی بازم اگر بخوام بچمو ببرم میبرم
شک نکن!

آلپ‌ارسلان مقابل کلاب روی ترمز زد و ابرو بالا انداخت

_ امتحانش مجانیه دخترحاجی ولی قبلش مطمئن شو از پس تاوانش بربیای!
13.1K views07:57
Aprire / Come
2024-03-10 10:57:25 #part1414

به محض نشستن در ماشین هاوژین در آغوشش به خواب رفت

آلپ‌ارسلان با جدیت فرمان را چرخاند و دستوراتش را ردیف کرد

_ بچه رو به هیچ وجه نمی‌بری تو اون اتاقی که اونجا بودید فهمیدی؟
براش تخت سفارش دادم
تا الان رسیده

دلارای آرام جوابش را داد

_ مریضه ... بدون من آروم نمیمونه تو اتاقِ تو

آلپ‌ارسلان سیگاری کنج لبش گذاشت و آتشش زد

_ تو هم میتونی بمونی دخترحاجی

کامی از سیگارش گرفت و دود را بیرون فرستاد

_ بعدا از مدت ها برگشتی تو تختم
فعلا اونقدر تازگی داری که دختر دیگه ای هوس نکنم!

پلک های دلارای روی هم افتاد

انگار کورسوی امیدش هم خاموش شد...

همان نور اندکی که با همین چندساعت سه نفره گذراندن بر قلبش تابیده بود

همان صدایی که می‌گفت شاید ، روزی یک خانواده باشند

_ من معشوقه‌ات نیستم که با برای هرشب باهاش حساب کنی تا دلتو بزنه!
12.9K views07:57
Aprire / Come