#part1420 دلارای پوزخند تلخی زد و بی اعتراض وسایل تمیزکاری را برداشت یکی از اتاق های vip بود هاوژین را روی تشک کوچکی که با خود اورده بود نشاند و مشغول مرتب کردن وسایل شد صدای شرشر آب از حمام به گوش میرسید طی را برداشت و به جان زمین افتاد احساس میکرد فشارش دوباره افت کرده است اما به روی خودش نیاورد بعد از گردگیری تخت را مرتب کرد و مشغول تعویض ملافه ها شد که چشمش به عکس کوچک روی پاتختی افتاد کنجکاو برشداشت ساینا ، دختری غریبه همراه علیرضا و آلپارسلان نگاهش روی مرد سوم خیره ماند چهره اش آشنا بود خیلی زود یادش آمد هاتف! _ چیکار داری میکنی؟ از جا پرید بهت زده از روی تخت بلند شد و نگاهی به زن زیبای روبرویش انداخت که تنها حوله به تن داشت _ من ... برای نظافت اومدم _ اونو میدونم! عکس من دستت چیکار میکنه؟! ورود به vip https://t.me/soklat/7519 13.0K viewsedited 11:26