#part1408 _ میگم جوابو زودتر آماده کنن ، بعدش برمیگردیم کلاب خسته چشمانش را باز کرد چرا نمیفهمید؟! _ نمیتونم اینطوری بیام! ارسلان کلافه پوف کشید و از اتاق بیرون زد چنددقیقه بعد با اخم هایی درهم مشما را دستش داد دلارای رنگ پریده پیشانی هاوژین را بوسید و زمزمه کرد _ داغه هنوز که _ داغ نیست ، تو یخ زدی حرفی نزد احتمالا حق با ارسلان بود دمای بدنش افت کرده و فشارش پایین بود کنار تخت هاوژین نشست و سرش را روی تخت گذاشت بدنش از سرما میلرزید لرز کرده بود... ارسلان بی توجه به او شمارهی جمیله را گرفت دلارای معنی حرف هایش را نمیفهمید... _ ساعت چند رسید دیشب؟ 19.1K views09:09