از هیئت که خارج شدیم، یکی از پشت صدامون زد. نزدیکتر شد. مردی | 💚منتظران ظهور💚
از هیئت که خارج شدیم، یکی از پشت صدامون زد. نزدیکتر شد. مردی با قد میانه، حدودا چهلساله با لباس مشکی. با فارسیای که معلوم بود تازه یادگرفته پرسید «اسم این حاجآقا که الان خوندن، چی بود؟ کانال هم داره؟» گفتم «آقای میرزامحمدی، آره داره» گوشیش رو داد تا کانال…