#part1395 _ کمکم کرد ... اگر اون دختر نبود خدا میدونست ایران چه بلایی سرمون میاومد ارسلان پوزخند زد و آخرین کام را هم از سیگارش گرفت _ کمک؟ که بیای اینجا کمر بلرزونی جلوی شیخا؟ دلارای حرفی نزد حوصله ی دعوا نداشت در عوض مثل گربه ها خودش را به او مالید و چشمانش را بست ارسلان سیگار را در زیرسیگاری کنارشان خاموش کرد و سر دخترک را بالا کشید برای هزارمین بار در آن شب لب هایش را بوسید دلارای بی اعتراض پتو را به آرامی از روی بدنش کنار زد که ارسلان نیم خیز شد و سر دخترک را از روی سینه اش روی بالشت گذاشت دلارای پچ زد _ کجا؟ ارسلان لباس زیرش را پوشید و دستی به موهایش کشید _ الان برمیگردم نمیخوای که دوباره مامان شی؟ آرام خندید حواسش بود که ارسلان در رابطهشان طبیعی پیشگیری کرده بود اینبار اما انگار شک داشت بتواند برای دومین بار خودش را کنترل کند که دست به دامن پیدا کردن بسته های پيشگيری بارداری شده بود! 12.7K views15:33