#دلارای #part1098 هاوژین خندید و با هیجان انگشت اشاره اش را در دهانش فرو برد دلارای با خنده دستش را جلو تر کشید _ گرسنههم هستش ... هیچی نداریم آقا موشه بخوره چشمان درشت و آبی رنگ هاوژین ثانیه ای از خیره شدن به انگشتان مادرش دست برنمیداشت دلارای با هیجان آرام و تهدید آمیز توضیح داد _ داره میاد ... الان هاوژینو میخوره هاوژین صدایی شبیه به جیغ از ته حلقش بیرون داد و شروع به دست و پا زدن کرد دلارای خندید _ موشه بیاد ، بیاد ، بیاد هاوژین با خنده جیغ کشید و دلارای با انگشت هایش مشغول قلقلک دادنش شد _ بخورش ... هاوژینو بخوره ، بخوره ، بخوره هاوژین قهقهه زنان جیغ کشید و دلارای محکم گونه اش را بوسید اما دست از قلقلک دادنش برنداشت _ بگو مامان ... بگو تا موشه رو بگیرم هاوژین دوباره جیغ کشید و او با خنده پشت سرهم گونه هایش را بوسید _ بگو مامان ... بگو دلارای تا ولت کنم هاوژین با خنده نالید _ ما Join @soklat 21.9K views18:39