Get Mystery Box with random crypto!

#دلارای #part1094 همان آقایی که اگر چند دقیقه پیش تنها چند | دلارای vip








#دلارای


#part1094

همان آقایی که اگر چند دقیقه پیش تنها چند ثانیه دیرتر دور میشد می‌توانست او را ببیند

با تمسخر و غم پچ زد

_ آره ... آقا! به اون آقا بگو قراره فرداشب رو براش به یاد موندنی کنم

لب های جمیله کم کم کش آمد

دخترک بالاخره رام شده بود

سعی کرد نیشش باز نشود اما مگر میشد؟!

لبش را دندان گرفت تا دلارای پررو نشود و سر تکان داد

_ میگم فردا دخترا کمکت کنن
آسیه چندساعت قبل میاد تا....

دلارای به دیوار تکیه داد

پاهای یخ زده اش جان ایستادن نداشتند

_ خودم آماده میشم!
بگو دخترا امشب اتاقو خالی کنن

جمیله با حرص بازویش را گرفت

_ چی زر میزنی دختر جون؟ باز هوا برت داشت؟

دلارای با خشم بازویش را عقب کشید و تهدید کرد

_ اگر تا پنج دقیقه دیگه اتاق خالی نباشه ، یا تا فرداشب یک نفر پا تو اتاق بذاره به جون دخترم تو خوابت ببینی که طبق برنامه هات پیش برم
پشیمون میشی جمیله فهمیدی؟
هم خودت ، هم آقات!

جمیله دندان روی هم فشرد
فرداشب که تمام میشد درس خوبی به او می‌داد


Join
@soklat