دخترم؛ مؤمن باش و نترس! رحیم قمیشی دختر عزیزم! پیامبر اسلام | جوشن 🕋🕌🕋🕌🕋
دخترم؛ مؤمن باش و نترس!
رحیم قمیشی
دختر عزیزم! پیامبر اسلام که آمد گفت: بگویید هیچ قدرتی به جز خدای بزرگ نیست، رستگار می‌شوید. ما مؤمنین نادان باور نکردیم! گفتیم یعنی لازم نیست مثل سایر ادیان نماز بخوانیم؟ روزه نگیریم، حج نکنیم! سهمی به پیشوا ندهیم...
او دید ما چقدر نفهمیم! گفت البته که همه اینها خوبست، برای ایستادگی بر همان کلمه "نرفتن زیر بار خدایان زمینی". از هر عبادت خالصانه‌ای که کمک‌تان می‌کند استفاده کنید. اما یادتان نرود؛ همین‌که بگویید "من پروردگار واقعی را می‌پرستم" شما نجات یافته‌اید!
و شروع شد، احکام پشت احکام. برای اینکه یادمان برود پیام دین چه بوده؛ شکستن تمام آنچه انسان را به بردگی می‌برد. تاریخ برایمان ساختند. حدیث جعل کردند، روایت آفریدند، که بگویند آن سخن رسول خدا یک شوخی بوده. باورش نکنید!
دختر خوبم! البته که مسلمان دروغ نمی‌گوید. البته که مسلمان خیانت نمی‌کند. البته که مسلمان حق دیگران را نمی‌خورد. البته که ظلم نمی‌کند. مطالعه می‌کند. دانش می‌اندوزد. به دیگران کمک می‌کند. زیر بار ظلم نمی‌رود. اینها که ربطی به اسلام ندارد! همه ادیان همیند، همه انسان‌های خوب همینند. انسانی می‌شناسی که بگوید دروغ خوبست!؟
دخترم! من در نوجوانی وقتی پدرم ریشش را با تیغ اصلاح می‌کرد، آرزو می‌کردم او بشود یک مسلمان واقعی و ریشش را نزند! حالا می‌دانم او ریشش را می‌زد چون مسلمانی واقعی بود. مادرم لباس‌های قشنگ می‌پوشید و چادر رنگی نازکش را سر می‌کرد، خیلی وقت‌ها موهای زیبایش از زیر چادر بیرون می‌آمد. ارزو می‌کردم چادرش را محکم کند، چادر سیاه و ضخیم بپوشد تا مسلمانی واقعی شود. اما او چون مسلمانی واقعی بود، مثل من فکر نمی‌کرد. او در دلش گفته بود خدایا تنها تو مهمی، نه آنها که نان دینت را می‌خورند! آنها مسلمان بودند نه من!
دختر خوبم! روزی فکر می‌کردم آنکه دعای کمیل نمی‌خواند اسلامش ایراد دارد! فکر می‌کردم یک نگاه به خانمی محترم، آدم را جهنمی می‌کند. یک روز تصور می‌کردم نماز جمعه نرفتن به کفر منتهی می‌شود. نخند! اینها را در مغز ما فرو کرده بودند. تصور می‌کردم اگر سهم مهمی از پولم را به پیشوایان دینی ندهم دیگر خواب بهشت را نباید ببینم!
عزیزم! می‌بینی من چقدر منحرف بودم. من اگر خانم نابینایی را می‌دیدم نمی‌توانستم دستش را بگیرم و از خیابان ردش کنم. من اگر پزشکم به من می‌گفت روزه برایت ضرر دارد باز روزه می‌گرفتم! من هم مثل آن مؤمنان صدر اسلام تصور می‌کردم چطور می‌شود فقط گفت "لا اله الا الله" و به رستگاری رسید. باور نمی‌کردم همه ادیان یک کلمه بیشتر نگفته‌اند. باور خدا، بی‌خود نبودن خلقت، همین.
دخترم تو اشتباه مرا تکرار نکن! نترس، نگران نباش. بزرگی‌ات را در دلت داشته باش. اعتقادت به خدا با هر نامی را در اندیشه‌ات ایمانت را در نهانت بگذار. اسلام نه نیازی به تظاهر دارد، نه نیازی به زور، نه نیازی به مقلدینی بی‌دانش.
دخترم دیدی چقدر گشت ارشاد اذیتت کرد؟ الان کجاست!؟ دیدی چادر را برایت اجباری کرده بودند؟ الان کجایند!؟ یادت هست از تو می‌پرسیدند پدر و مادرت نماز می‌خوانند و تو عصبانی شده بودی! آنها الان کجا هستند!؟ به قول امروزی‌ها در زباله‌دان تاریخ. در همان کفرشان غوطه‌ور!
دخترم نترس! آنها تنها می‌خواهند ما را بترسانند. تمام بنیان دین یک چیز بیشتر نیست؛ "نفی تمام قدرت‌های زمینی و اتحاد همه بشر با باور خدای واحد، با هر آئینی"
من هم اوایل می‌ترسیدم... اما حالا نمی‌ترسم تو هم نترس اگر احساس می‌کنی با پوشش دلخواهت خدا در دلت هست، بدان تو بهترینی! خدا را، نه بخاطر آخوندها بخاطر دل خودت دوست بدار خدا در دلت، یعنی جمع همه خوبی‌ها در دلت. آن وقت تو مسلمانی تو با خدایی!
