تهمتی نابخشودنی به علی(ع) محتبى لطفى مدافعان برخورد با منت | جوشن 🕋🕌🕋🕌🕋
تهمتی نابخشودنی به علی(ع)
محتبى لطفى
مدافعان برخورد با منتقدین، یادآوری می کنند که علی(ع) در یک روز فلان تعداد از مخالفان خود یعنی خوارج نهروان را کشت! این جماعت، مخالفت آنان با شخص حضرت علی و حکومت او را علت جنگ میدانند و به این سیره استناد کرده و مخالفان حکومت را چون طلحه و زبیر و خوارج قلمداد میکنند. اما آیا چنین اتهامی به علی(ع) متوجه است؟ آیا او مخالف خود را به بهانه مخالفت با نظام سیاسی و رهبر او زندانی میکرد یا از دم تیغ میگذراند؟ آیا کسانی که به او توهین و سبّ میکردند را مهدورالدم میدانست؟! واقعیت تاریخی نشان میدهد چنین نبوده وامروزه نمیتوان مخالف را گرچه سازمان یافته و حتی توهین کننده را زندان و یا اعدام کرد. آیتالله منتظری در جاهای مختلف به ویژه شرح نهجالبلاغه معتقد است علی به مخالفان خود آزادی کامل میداده است: «درباره خوارج هم مادامی که با شخص امیرالمؤمنین مشکل داشتند حضرت کارشان نداشت، ولی بعد از آنکه دست به اسلحه بردند و ناامنی ایجاد کردند و کشتار راه انداختند، امیرالمؤمنین ناچار شد با آنها مقابله کند. خوارج در حضور امیرالمؤمنین علیه آن حضرت شعار میدادند، ولی ایشان کارشان نداشت. عبداللّه بن کوّاء یکی از سران خوارج در حالی که امام نماز صبح می خواندند، در بین نماز آیه «وَ لَقَدْ أُوحِی إلَیک وَ إلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِک لَئِنْ أَشْرَکتَ لَیحْبَطَنَّ عَمَلُک وَ لَتَکونَنَّ مِنَ الخَاسِرین» را می خواند و با این کار میخواست بگوید علی(ع) با قبول حکمیت کافر شده است و خدمات و مجاهدتهای سابق او همه از بین رفته است؛ ولی علی دستور ندادند او را دستگیر کنند یا متعرض او شوند؛ حضرت سکوت کردند تا آیه تمام شد و به نمازشان ادامه دادند؛ ولی ابن کوّاء که دست بردار نبود دوباره همان آیه را خواند، باز هم حضرت صبر کردند و پس از اتمام آیه دوباره نمازشان را ادامه دادند؛ بار سوّم که ابن کوّاء آیه را خواند حضرت این آیه را خواندند: «فَاصْبِرْ إنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ لایسْتَخِفَّنَّک الَّذِینَ لایوقِنُون» و با خواندن این آیه به او گفتند که صبر کند تا وعده خدا فرا رسد؛ و در دادگاه الهی معلوم خواهد شد که علی بر حق و شما مقدّسین بی بصیرت بر باطل بودهاید. خرّیت بن راشد هم که رئیس قبیله بنی ناجیه بود و با سیصد نفر از مردان قبیله خود در کوفه مقیم شده بودند، با سی نفر از یارانش نزد علی آمد و گفت: از این به بعد اطاعت امر تو را نمی کنیم و پشت سر تو نماز نمیخوانیم و از تو جدا میشویم. بعضی از یاران حضرت وقتی دیدند نمیتوانند او را از تصمیمی که گرفته منصرف کنند، به حضرت گفتند: بازداشتش کنید. حضرت فرمودند: «اگر بخواهیم هر کسی را که مورد اتهام است بازداشت کنیم زندانها را پر کردهایم.» و پر کردن زندانها هنری نیست. ولی وقتی که اینها دست به اسلحه بردند و بیگناهان را کشتند و جادهها را ناامن کردند، اینجا دیگر حضرت با آنها جنگ کرد و چاره دیگری هم نبود. این است که حضرت میفرماید: من بعد از آنکه ظلمت این فتنه فراگیر شد چشم آن را از حدقه بیرون آوردم.» (شرح نهجالبلاغه، ج ۴، ص ۵۲) پی نوشت: با این توضیح که آنچه ذکر شد از درسهایی است که آیتالله منتظری در دهه ۶۰و در اوج قدرت بیان کرده و پس از عزل سال ۶۸ نبوده تا مخالفان بگویند او پس از متارکه با قدرت دچار دگردیسی شده و یادکردی از حقوق مخالف کرده است! از این دست مواضع در اظهارات وی به ویژه در نامههایی به جماران و در دهه ۶۰ بسیار است).