حسین زمان و سربلندی در لحظه مرگ محمدحسین روانبخش @jomhur | جوشن 🕋🕌🕋🕌🕋
حسین زمان و سربلندی در لحظه مرگ
محمدحسین روانبخش @jomhuriyat
پیمانهی عمر هر که پر میشود و خبر درگذشتش میرسد، از خودم میپرسم او در لحظههای آخر، در حالت بدرود حیات، زمانی که دیگر هیچ چیز این دنیا ارزش و کششی برایش ندارد، چه قضاوتی درباره زندگی رفته خود دارد؟ وقتی تمام روزهایش را مرور میکند، احساس خجالت میکند یا سربلند و شاد از آن چه کرده، امیدوار به رحمت خدا چشم میبندد و با دنیا وداع میگوید؟
در قران روایتی از لحظات پایانی عمر فرعون آمده؛ کسی که قدرت مطلقه او را به خیال خدایی انداخته بود اما زمانی که مرگ، جان و خیالش را توامان میگرفت تازه سر تسلیم فرود آورد اما ستم و بدکاری گذشتهاش را به او یادآور شدند. این سرنوشت همه اصحاب قدرت است، چه آنهایی که در بالای نردبان هستند و در لحظه مرگ، سقوطی دردناکتر دارند، و چه آنهایی که در خدمت قدرتمندان درآمدهاند و برای دو روزه دنیا، در ستمکاریها شریک میشوند.
در مقابل کسانی هستند که مرعوب قدرت نشدهاند؛ خود را ارزان نفروختند و حق و حقیقت را در پیشگاه منافع زودگذر دنیا فدا نکردند. سربلندی آنها در لحظه وداع با دنیا، به همهی زندگی گروه دیگر میارزد.
امروز که خبر درگذشت حسین زمان را شنیدم، به نظر آمد که او یکی از این افراد است؛ کسی که ممنوعالکاری پانزده ساله را به جان خرید اما مجیز کسی را نگفت، از تدریس در دانشگاه محرومش کردند اما حاضر به سرخم کردن در مقابل کسی نشد. برای او دنیا چیزی نداشت که مرعوب و مغلوبش شود. چنین کسی مرگ را چگونه پذیرا میشود؟
مرگ اگر مرد است گو نزد من آی تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ من از او جانی ستانم جاودان او ز من دلقی ستاند رنگ رنگ خوشا به سعادتش.