Get Mystery Box with random crypto!

ما تنهاییم؟ زمانی از گردنه اسد آباد رد میشدیم با اتوبوس که خ | پرفسور ستاره

ما تنهاییم؟


زمانی از گردنه اسد آباد رد میشدیم با اتوبوس که خورشید داشت غروب میکرد. سرخ شده بود و میشد بهش نگاه کرد. اونجا بود برای اولین بار با تمام وجودم حس کردم دور یکی از بینهایت ستاره های موجود هستی میگردیم. همیشه تو ذهنم میگفتم اگر به ستاره ها نزدیک بشیم چی میبینیم. هیچوقت متوجه نبودم که همین وضعیتی که خورشید رو میبینیم پیش میاد.

از اون روز به بعد روز ها هم سعی میکردم تا جای ممکنه بهش نگاه کنم. دیگه برام خورشید نبود و صرفا و صرفا نزدیکترین ستاره به ما بود. همین.‌

شاید حرفهای بالا بدیهی باشه و خنده دار ولی وقتی چیزی رو با تمام وجود احساس کنید تفاوت زیادی میکنه تا وقتی دربارش بدونید.

از اون روز به بعد به سیاراتی فکر میکنم که دور بقیه ستاره ها هستن. و البته به موجودات هوشمندی که مثل ما روی اونا زندگی میکنن. بهتره بگم از اون روز به بعد سوال عجیبی که قبلا داشتم که:

" ایا امکان داره ما تنها نباشیم واقعا و موجودات هوشمندی وجود داشته باشن؟. اگر باشه خیلی عجیبه"

جای خودش رو به این سوال عجیتر داده که:

آیا واقعا امکان داره و میشه ما تنها باشیم و سیاره دیگه ای مثل ما با انسانهایی یا شبیه ماهایی رو اون نباشه؟ . اگر نباشه خیلی عجیبه برام.

جهانی

@patogh_phyiscs