سالها پیش زبان آموزی داشتم که خیلی شیطون و قرتی بود.یکبار داش | ☕کاپوچینو پلاس | Cappuccino plus☕
سالها پیش زبان آموزی داشتم که خیلی شیطون و قرتی بود.یکبار داشت توی کلااس گریه میکرد گفت:دوست پسرم ولم کرده،داشتم دلداریش میدادم با کلافگی گفت:ازش باردار بودمدنبال کلمه میگشتم،گفت البته الان بچه رو انداختم .پرهام داشت دونه دونه میریخت که گفت الان ازمایش و سونوی من دستشه و میخواد به بایام بگه.فکر کردم قضیه تمومه خواستم دلداری بدم که تیر خلاص رو زد :اگه اشکان،نامزدم که توی استرالیاست بفمهه چی کار کنم ؟ واسه این داشت گریه میکرد. سکوت کردم و اومدم بیرون خودم احتیاح به دلداری داشتم